سفارش تبلیغ
صبا ویژن

☆★☆ عشق شیطونک☆★☆

محله ی بنده نواز

 


 


 


 


 


 


 


 


 


همیشه محلشون برام خاطره انگیز و دوست داشتنی بود.جدیدا وقتی پامو توی اون محل میزاشتم ضربان قلبم بالا میرفت شاید بهم بخندید !اما با اینکه بعضی ها به خوبی ازش یاد نمیکنن اما به یه دلایلی حتی اسمشم منو قلقلک میده و دوسش دارم


دم دمای غروب بود و خیابون شلوغ  هرچی به اون کوچه ی قدیمی نزدیکتر میشدم هوش و حواسم بیشتر از دست میرفت...غرق فکر و خیالای خودم بودم همیشه از اونجا که رد میشم همین حالم .حتی صدای خواننده ای که تا چند دقیقه پیش داشتم باهاش همخوانی میکردمو دیگه نمیشنیدم.یکدفه تتتتتتقق یه صدا و یه تکون شدید و دیدم سرم تو شیشه اس و رشته افکارم پاره شده،بعدم چند ساعت معطلی و هیجااااااان وتجربه های جدید...یه صدایی تو گوشم میپیچید که میگفت فدای سرت...