سفارش تبلیغ
صبا ویژن

☆★☆ عشق شیطونک☆★☆

دختر زرنگ

دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد.پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون:
لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام !!! ومی دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست
باعشق : روبرت 
دخترجوان رنجیـده خاطرازرفتارمرد، ازهمه همکاران ودوستانش می خواهدکه عکسی ازنامزد، برادر، پسرعمو، پسردایی ... خودشان به اوقرض بدهند وهمه آن عکس ها راکه کلی بودند باعکس روبرت، نامزد بی وفایش، دریک پاکت گذاشته وهمراه با یادداشتی برایش پست می کند، به این مضمون:
روبرت عزیز، مراببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم، لطفاً عکس خودت راازمیان عکسهای توی پاکت جداکن وبقیه رابه من برگردان.


کارنامه

پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند :
پدر عزیزم، 
با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات واقعی رو با Stacy پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما می دونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت، به خاطر تیزبینی هاش، خالکوبی هاش ، لباسهای تنگ موتور سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست، پدر. اون حامله است. Stacy به من گفت ما می تونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یک تریلی توی جنگل داره و کُلی هیزم برای تمام زمستون. ما یک رؤیای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه. Stacy چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که ماریجوانا واقعاً به کسی صدمه نمی زنه. ما اون رو برای خودمون می کاریم، و برای تجارت با کمک آدمای دیگه ای که توی مزرعه هستن، برای تمام کوکائینها و اکستازیهایی که می خوایم. در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه، و Stacy بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و می دونم چطور از خودم مراقبت کنم. یک روز، مطمئنم که برای دیدارتون بر می گردیم، اونوقت تو می تونی نوه های زیادت رو ببینی.
با عشق،
پسرت،
John
پاورقی : پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من بالا هستم تو خونه Tommy. فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوسِت دارم! هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن.


خداحافظ کمی زوده...


خداحافظ سکوت خسته ی باران خداحافظ.....خداحافظ به رسم خوب دلداران خداحافظ


خداحافظ زمانی که برایم آرزو بودی......خداحافظ زمانی که فقط در یاد او بودی


خداحافظ همین کافی و یک لبخند......هزاران قطره بر گونه و چشم و جاده و پیوند


خداحافظ فقط یک بار برای رفتن جانم......برای مرگ چشمانم برای عشق و ایمانم


خداحافظ و یک واژه و یک رفتن.....و یک خنده و یک آرامش و مردن


خداحافظ تمام قصه ها آرام میمیرد.....و باران تا ابد چشمان من را سلطه میگیرد


خداحافظ که انگار آخر قصه است.....و پایان پر از رازش غم و غصه است


خداحافظ کلاغ قصه ی ما هم نرفت خونه.....کلاغ عاشق تنها غم دنیا رو میدونه


خدا حافظ کمی غمگین تر از رگبار.....خداحافظ به امید دوباره خنده و دیدار


خداحافظ کمی زوده.........نرو حالا.....خداحافظ از این لحظه منم اینجا تک و تنها


خداحافظ ولی یادت نره نامرد .....برای دوری ما آسمون با خود دعا می کرد


خداحافظ جدا از هم خداحافظ.....خداحافظ فقط یک کم خداحافظ


ادامه مطلب...


آخه گناه من چی بود؟

این جمله رو شنیدی؟


( میدونی بازیه روزگار چیه ؟ این که تو چشم بزاری و من قایم شم اونوقت تو یکی دیگه رو پیدا کنی)
نمیدونم . امروز یهو این جمله اومد تو ذهنم که نکنه یکی دیگه رو پیدا کردی و منو به خاطر این میخوای از یاد ببری.
نکنه واست اونی نبودم که میخواستی.
نکنه با حرفام رنجوندمت و تو جای دیگه ای دنبال محبت گشتی.
نمیدونم .نمیدونم. به خدا دارم دیوونه میشم.آخه واسه چی یهو باهام این کارو کردی. چرا یهو بهم گفتی ترکم کن.
چرا داری میگی فراموشم کن.چرا دیگه نمیخوای دوست داشته باشم ؟چرا ... چرا...چرا...
خدایا آخه چی شده . مگه من چیکار کردم. مگه بهش بد کردم؟ مگه کاری خواسته که واسش نکردم؟
حتی به خاطر اون آبرومو پیش همه از دست دادم. تو دانشگاه آبروم رفت، تو خونواده ام کسی که نباید میفهمید فهمید، تو شهر.حالا هر وقت میرم دانشگاه همه یه جور دیگه نگام میکنن.
همه با خودشون میگن اینم یکی از اوناستا.حالا هر وقت تو خونه اونو می بینم اونم یه جور دیگه بهم نگاه میکنه
حتی نمی دونی که چه حرفایی که بهم نزد. اما مهم نیست ، هیچ اشکالی نداره من حاضر شدم به خاطر تو آبروی خودمو ببرم اما تو چی.
حتی حاضر نیستی به خاطر من یه ذره مقاومت کنی.حاضر نیستی به خاطر من آبروتو از دست بدی.
حتی با دروغایی که بهم گفتی کنار اومدم، گفتم اشکالی نداره بچگی کرده .


حالا که به گناهش اعتراف کرده تو چرا نبخشیش.
تو حاضر نیستی یه لحظه فکر کنی که به خاطر من واسه چی باید یه ذره تلاش کنی.
حالا تو خونه نشستی و به من داری می خندی که من چقدر خر بودم که دلمو دادم دست تو.
اشکال نداره بخند، بخند منم دوست دارم تو شاد باشی.مهم نیست با چی شادی مهم اینه که شادی.
تو فکر می کردی من هیچی در مورد تو نمیدونم ، فکر می کردی سرم مثل کبک تو خودمه و ... اما اشتباه فکر می کردی.فقط نمیخواستم به روت بیارم.
حرفای دوستات تک تکشو یادمه.همشو.اما بازم مهم نیست ، مهم اینه که تو رو شاد ببینم.همیشه و در همه حال.
اگه بدون من شادی پس شاد باش و شاد بمون.


همیشه منتظرتم

نمیدونم چقدر دیگه باید از دلتنگی بنویسم
نمیدونم تا کی اینجوری بی روحم
نمیدونم تا کی باید اینجوری غم تو صورت پیدا باشه.
یادته وقتی همدیگرو دیدیم.یادته وقتی که تو چشام زل زدی.
یادته وقتی دستامو گرفتی ، اون موقع داشت دستات می لرزید.
دستاتو محکم گرفتم ،گرفتم و تو هم گفتی چرا داری می لرزی؟
آره هر دومون داشتیم می لرزیدیم . اون موقع احساس کردم که تو واسه همیشه مال منی .به خودم
تعلق داری اما امروز فهمیدم نه. نه تو به من تعلق نداری تو واسه من نیستی ، من واسه تو نیستم.
تو...تو با این کارت منو از خودت رنجوندی.با این کارت دلمو شکوندی اما ...اما من
بازم منتظرم ، بازم منتظرم که بهم بگی دوستت دارم.
هنوزم منتظرم که بهم بگی مال منی ، که بگی هیچ کسو هیچ چیزی جز مرگ نمی تونه ما رو از
هم جدا کنه .راستی یادته اینو گفتی؟
گفتی هیچ چی جز مرگ نمی تونه مارو از هم جدا کنه، اما خودت
رفتی و منو از خودت جدا کردی.نمیگم نامردی نمیگم بی وفایی
نمیگم .... چرا دروغ بگم آره بی وفایی خیلی بی وفا.بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی.
اما با این کارات بازم دوستت دارم .بازم منتظرم برگردی .بازم منتظرم و منتظرت می مونم.


عاشق هستم ؟ واله هستم ؟ یا که مست ؟

دنیای عجیبیه و ما انسانها عجیبت تر از


این دنیا.....راستی آخرش چی میشه ؟


بی خیال هرچه بادا باد...


هفت شهر عشق را عطار گشت


او هنوز اندر خم یک کوچه است


وآن یکی اندر خمش گم گشته است


وآن دگر هم عاشق است و خودپرست


من در این حیرت سرا وا مانده ام


عاشق هستم ؟ واله هستم ؟ یا که مست ؟


پروانه ها

 Joseph and Mary Admiring Their Son are Joined by a Trio of Angels Who are No Less Impressed Giclee Print








ای پادشه خوبان داد از غم تنهاییدایم گل این بستان شاداب نمی?مانددیشب گله زلفش با باد همی?کردمصد باد صبا این جا با سلسله می?رقصندمشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کردیا رب به که شاید گفت این نکته که در عالمساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیستای درد توام درمان در بستر ناکامیدر دایره قسمت ما نقطه تسلیمیمفکر خود و رای خود در عالم رندی نیستزین دایره مینا خونین جگرم می دهحافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمددل بی تو به جان آمد وقت است که بازآییدریاب ضعیفان را در وقت تواناییگفتا غلطی بگذر زین فکرت سوداییاین است حریف ای دل تا باد نپیماییکز دست بخواهد شد پایاب شکیباییرخساره به کس ننمود آن شاهد هرجاییشمشاد خرامان کن تا باغ بیاراییو ای یاد توام مونس در گوشه تنهاییلطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرماییکفر است در این مذهب خودبینی و خودراییتا حل کنم این مشکل در ساغر میناییشادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی


شعر عاشقانه

عکس عاشقانه

 

 

 

 

رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن                                                                     

                                                به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن

بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق                                                                    

                                               تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟ 

سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت                                                                  

                                                بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت

تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس                                                                

                                                       تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس

عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم                                                                    

                                                    وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم

رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن                                                                 

                                              به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن 

 هنوز یه قطره اشکتو  به صد تا دریا نمی دم                                                                        

                                                     یه لحظه با تو بودنو  به عمر دنیا نمی دم

همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم                                                                      

                                                   قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم