پروانه ها
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق
تقصیر چشمای تو بود ، وگرنه ما کجا و عشق ؟
سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت
بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت
تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس
تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس
عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم
وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم
یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم
همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم
قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود بوسه است
و هر انسانی برای هر انسانی برادری است.
روزی که مردم دیگر در خانههایشان را نمیبندند.
قفل افسانهای است و قلب برای زندگی بس است...
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو بخاطر آخرین حرف به دنبال سخن نگردی.
روزی که آهنگ هر حرف زندگی است
تا من بخاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانهای است تا کمترین سرود بوسه باشد.
روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما برای کبوترهایمان دانه بریزیم...
و من آن روز را انتظار میکشم
حتی اگر روزی
که دیگر نباشم...
عشق آدما به هم قصه خنده داریه!
اولش قشنگ و بعدش همه گریه زاریه
وقتی عشقا همه ازدم مثل هم تموم میشن
چرا باز باید شروع کرد
آخه این چه کاریه؟
یکی پیدا نمیشه تو رو واسه خودت بخواد
واسه چشم و ابروته هر کی که دنبالت میاد
به خدا دروغ میگه وقتی میگه عاشقته!!!
به خدا دروغ میگه که جز تو چیزی نمیخواد
به خدا دروغ میگه
آره داره دروغ میگه!
آدما عادت دارن از هم دیگه بت بسازن
راه صد ساله رو یک ساعته چهار نعل بتازن
وقتی که قدیمی شدبگن دیگه خسته شدن
بگن این کهنه شده به اون یکی دل ببازن
آخه این چه کاریه!؟؟
آخه این چه کاریه!؟؟
من چه کنم خیال تو منو رها نمی کنه
اما دلت به وعده هاش یه کم وفا نمی کنه
من ندیدم کسی رو که مثل تو موندگار باشه
آدم خودش رو که تو دل اینجوری جا نمی کنه
شبی به دست من از شوق سیب دادی تو
نگو که چشم و دلم را فریب دادی تو
تو آشنای دل خسته ام نبودی حیف
و درد را به دل این غریب دادی تو.
کاش آن آینه ای بودم من
که به هر صبح تو را می دیدمگل صد بوسه ناب
من نه آنم که با هرکه از راه دور و نزدیک رسید
و گفت سلام به آسانی کنار آیم !
ولی کنار تو را دوست دارم !!
به کنارت آمدم و با تو کنار آمدم...
ولی تو مرا کنار گذاشتی که ثابت کنی
کناره گرفتن هم میتواند
راهی برای رسیدن به آن "کرانه بی کران" باشد !
چند روز دیگر که به سرعت باد از کنار شمع ها گذشتی،
به یاد بیاور که همیشه "اتفاق" درست وقتی که نباید می افتد ...
به یاد بیاور چه راز ها که سر به مهر مانده اند هنوز،
چه نیاز ها که بر سر مهر مانده اند هنوز ،
چه درد ها که هنوز هم نیازمند مهر تو هستند
و تو بی تاب، بی مهر، بی یاد، بی من در کنارت، بی خودت کنار دلواپسی من،
دل به دریایی زده ای که هیچ اش کناره نیست ...
و من کنار خاطراتت، تمام لحظاتمان را در کرانه این ساحل پرخروش مرور میکنم
و – چون تو خواسته ای - با نبودنت هم کنار آمده ام
نزار باور کنم تنهای تنهام
نمی خوام با کسی غیر از تو باشم
می خوام از خوابی که لحظه ا ش یه ساله
برای دیدن روی تو پا شم
اگه تو باشی و ، دنیا نباشه
می شه با تو همه دنیا رو حس کرد
همه دنیا بیاد و تو نباشی
دلم دق می کنه با این همه درد
تموم زندگیم رو زیرو رو کن
که بی تو دلخوشی هام هم گناهه
خودت باش و منو دیوانگی هام
فقط با تو دل من رو به راهه
بزار باور کنم این عاشق وعشق
حیقیت می شه تو افسانه باشه
می شه افسانه ها رو زندگی کرد
اگه حق با منه دیوانه با شه
اونکه یه وقتی تنها کسم بود
تنها پناه دل بی کسم بود
تنهام گذاشت و رفت از کنارم
از درد دوریش من بیقرارم
خیال میکردم پیشم میمونه
ترانه عشق واسم میخونه
خیال می کردم یه همزبونه
نمیدونستم نامهربونه
با اینکه رفته اما هنوزم
از داغ عشقش دارم میسوزم
فکر و خیالش همش باهامه
هرجا که میرم جلو چشامه
دلم میخواد تا دووم بیارم
رو درد دوریش مرحم بزارم
اما نمیشه راهی ندارم
نمیتونم من طاقت بیارم