سفارش تبلیغ
صبا ویژن

☆★☆ عشق شیطونک☆★☆

به خودم قول میدهم...


به خودم قول میدهم تورا فراموش کنم
به خودم قول میدهم خاطرات روزهای با 
تو بودن را فراموش کنم
به خودم قول میدهم جمله های عاشقانه ات رافراموش کنم
به خودم قول میدهم نگاه معصومانه ات را فراموش کنم
به خودم قول میدهم لبخندهای شیرینت را فراموش کنم
به خودم قول میدهم تصویر زیبای چهره ات را ازذهنم پاک کنم
به خودم قول میدهم دیگر نامه هایت را مرور نکنم
به خودم قول میدهم دیگر قلبم به عشق تو نتپد
به خودم قول میدهم دیگر به عشق توزیر باران 
نروم
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو زیر نور مهتاب ننشینم
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو به دیدار دریا نروم
به خودم قول میدهم دیگربه
عشق توبه آسمان نگاه نکنم
به خودم قول میدهم دیگربه عشق تو به چشمکهای ستاره ها 
نگاه نکنم
به خودم قول میدهم دیگر درلحظه های 
تنهاییم به توفکر نکنم
به خودم قول میدهم اگر باز تورا دیدم به چشمهایت نگاه نکنم
به خودم قول میدهم اگر باز تورا دیدم دلم هوایی نشود
 به خودم قول میدهم 
کسی اشکم را نبیند
به خودم قول میدهم کسی از دل شکسته ام باخبر نشود
به خودم قول میدهم بخاطر ازدست دادنت از خدا گلایه نکنم
اما...
نمیدانم آیا میتوانم به قولهایم عمل کنم؟
آیا میتوانم تنهایی  راتحمل کنم؟


ای کاش.........

چی می شد کسی بود که هر وقت بی کس بودی هر وقت احساس غربت و دل تنگی می کردی همدمت باشه........


چی می شد کسی بود که هر وقت بهش نیاز داشتی هر وقت دلت براش تنگ می شد اون هم به تو نیاز داشته باشه چی می شد هر وقت که می خواستی گریه کنی کسی بود که سرتو روی شونه هاش بذاری........چی می شد وقتی غروب رو نگاه می کردی کسی بود که بهت بگه غروب با یاد تو زیباست


 


My Best Friend Is You ! You couldn


چی می شد کسی بود که به یاد تو توی دفتر قلبش شعر عشق بنویسه بنویسه که تا ابد دوستت داره .........چی می شد کسی بود که تو اسمون ستاره ش تو بودی....چی می شد کسی بود که عاشقانه نگاهت کنه و فقط برای یک بار از ته قلبش فریاد بزنه دوستت داره با همه ی وجودش


چی می شد کسی بود که وقتی گریه می کردی اون هم با تو گریه می کرد و وقتی می خندیدی اون هم با دیدن خنده ها ی تو لبخند روی لبش نقش می بست......چی می شد شبها که به ماه نگاه می کردی کسی بود که به یاد تو به ماه نگاه کنه.چی می شد کسی بود که به انتظار دیدنت منتظر طلوع فردا باشه


چی می شد کسی بود که به انتظار دیدنت شبهای بلند پاییز رو به صبح برسونه.........کسی بود که هر لحظه برای دیدنت لحظه شماری کنه .........چی می شد کسی بود که قلبش مال تو بود


................دیگه نمی دونم چی بگم اما این ها حرفهای دل یه دختر عاشق بود دختری که داره با همه ی وجود عشقش رو به پای کسی می ریزه که واقعا دوستش داره اما نمی دونه که اون دوستش داره یا نه؟خدای من چی می شد ادم هر کی رو دوست داشت اون هم اونو داشت..........چی می شد تو این دنیا کسی بود که واقعا دوستت داشت!!!!!!!!!!!!


*********************************


 


A Friend For Life ! A beautiful thought to share with your best friend.


 


امیدوارم که شما مثل من اسیر بازی عشق و تردید نشید.


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


نیومدی سراغم


 خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره ... خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ، اما اون بگه : دیگه نمی خوامت


به یادت هستم


مهربانم ... ای خوب! یاد قلبت باشد... یک نفر هست که این جا بین آدمهایی که همه سرد و غریب اند با تو تک و تنها به تو می اندیشد و کمی دلش از دوری تو دلگیر است... مهربانم ... ای خوب! یاد قلبت باشد ... یک نفر هست که چشمش به رهت دوخته بر در مانده و شب و روز دعایش این اینست زیر این سقف بلند ... هر کجایی هستی... به سلامت باشی و دلت همواره ... محو شادی و تبسم باشد مهربانم... ای خوب! یک نفر هست که با تو ... تک و تنها با تو ... پر اندیشه و شعر است و شعور... پر احساس و خیال است و سرور ... مهربانم ... این بار... یاد قلبت باشد


خدا را شکر...

خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر همسرم را می شنوم این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده است.
خدا را شکر که مالیات می پردازم این یعنی شغل و در آمدی دارم و بیکار نیستم.
خدا را شکر که باید ریخت و پاش های بعد از مهمانی را جمع کنم. این یعنی در میان دوستانم بوده ام.
خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند . این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم.
خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم.این یعنی توان سخت کار کردن را دارم.
خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم.این یعنی من خانه ای دارم.
خدا را شکر که جای برای پارک نمودن پیدا کردم.این یعنی اتومبیلی برای سوار شدن دارم .
خدا را شکر که سرو صدای همسایه ها را می شنوم. این یعنی من توانائی شنیدن دارم.
خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم. این یعنی من لباس برای پوشید دارم.
خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار می شوم . این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم.
خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند. این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم.

خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم.
این یعنی من هنوز زنده ام.