سفارش تبلیغ
صبا ویژن

☆★☆ عشق شیطونک☆★☆

انتظار


چه می شد گر که من با او تمام غصه های خویش می گفتم
چه می شد با کلامم من

غبار غم ز چهره ماهرویش پاک می کردم
و می گفتم که او را دوست می دارم
و او هم در جوابم جمله((من هم))
به من می گفت.
چه می شد گر که او هم قصه های غصه هایش را به من می گفت
وبا گریه تمام ماتم خود را
به روی شانه ام می ریخت
و من با دست خود ،آرام
بسان قایقی بر روی اقیانوس گیسویش شناور بود
او را ناز می کردم
و همچون نوشدارویی
شفا بخش تمام دردهای کهنه اش بودم.
ولیکن، نه
که او شعر مرا هرگز نخواهد خواند
ویادی از من و شعرم نخواهد کرد
اما کاش می خواندش
و در کنجی ز قلبش
تا ابد آن را ز بر می داشت که تا شاید
اگر روزی ز ذهنش خاطرم بگذشت
به زیر لب چنین نجوا کند
با خود چنین گوید:
(( چه می شد گر که من با او تمام غصه های خویش می گفتم
چه می شد با کلامم من
غبار غم ز چهره ماهرویش پاک می کردم
و می گفتم که او را دوست می دارم
و او هم در جوابم جمله((من هم))
به من می گفت........